حقيقت و آثار قرآن


 

نويسنده: احمد جمالي




 

کتاب خدا انسان را از خواب غفلت بيدار مي کند
 

چگونگي نزول قرآن کريم
 

خداوند متعال در آيات متعددي از نازل شدن قرآن از طرف سوي خود اشاره کرده است. معناي نازل کردن هم، پايين آوردن است. از اين تعبير مي توان فهميد که قرآن مجيد داراي حقيقتي بسيار والا و بلندمرتبه است و خداوند متعال براي اينکه مردم بتوانند آن را بفهمند و از آن استفاده کنند، آن را پايين آورده و نازل فرموده است تا به صورت الفاظ و کلمات درآيد.
مطلب مهمي که بايد به آن توجه داشت اين است که نزول قرآن با نازل شدن باران فرق دارد. نازل شدن باران چند ويژگي دارد: 1- نزول باران، نزولي مادي و جسماني و به معناي منتقل شدن از مکاني بالاتر به مکاني پايينتر است. قطرات باران از مکاني به نام آسمان، به مکان ديگري به نام زمين فرود مي آيند. 2- حقيقت باران در زمان فرود آمدن تغيير پيدا نمي کند يعني همان قطرات باران که در آسمان است به همان صورت و بدون هيچ نوع تغييري در وجودشان، به زمين فرود مي آيند. 3- از آنجا که نزول باران، نزولي مادي است، قطرات باران در يک جا بيشتر نمي توانند باشند، يعني زماني که در آسمان هستند، در زمين نيستند و زماني که به زمين فرود مي آيند ديگر در آسمان وجود ندارند و جاي آنها در آسمان خالي مي شود.
ويژگيهاي نزول قرآن کريم با هر سه ويژگي مذکور متفاوت است زيرا اولاً نزول اين کتاب آسماني، نزولي مادي و جسماني نيست بلکه مراد، نزول قرآن از عالمي به عالمي ديگر است. به عبارت ديگر قرآن از عالمي عالي و غيرمادي فرود آمده تا به عالم مادي و جسماني رسيده است، بنابراين نزول قرآن به معناي انتقال از مکاني به مکان ديگر نيست. ثانياً قرآن در زمان فرود آمدن تغيير کرده و در هر عالمي که پايين مي آيد، وجودي متناسب با همان عالم پيدا مي کند بنابراين قرآن قبل از نازل شدن و پس از نازل شدن به يک شکل نيست. ثالثاً از آنجا که نزول قرآن، نزولي معنوي است، پس از نازل شدن قرآن از عالم غير مادي به عالم مادي، جاي آن در عالم غير مادي خالي نمي شود. به عبارت ديگر اين طور نيست که قرآن يا بايد در آن عالم وجود داشته باشد يا در اين عالم، بلکه قرآن کريم در عين حال که به عالم مادي نازل شده است، در تمام عوالم ديگر نيز حضور دارد و با نازل شدن قرآن، چيزي از حقيقت آن کاسته نشده بلکه به همان صورت قبلي باقي مانده است. بحث ديگر درباره چگونگي نزول قرآن اين است که نازل شدن آن در آيات الهي به دو صورت مطرح شده است. مفاد بعضي از آيات اين است که قرآن کريم به طور دفعي و يکجا بر پيامبر اکرم «صلي الله عليه و آله» نازل شده است مانند:
- انا انزلناه في ليله القدر(1)
- «ما قرآن را در شب قدر نازل کرديم.»
انا انزلناه في ليله مبارکه (2)
- «ما قرآن را در شب مبارکي نازل کرديم.»
- شهر رمضان الذي انزل فيه القرءان...(3)
«ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده است...»
از اين آيات استفاده مي شود که قرآن به طور يکجا و در شب قدر نازل شده است؛ شب قدري که در ماه مبارک رمضان است. اما مفاد بعضي آيات ديگر اين است که قرآن در طول سال ها بتدريج بر پيامبر نازل شده است چنانچه از نظر تاريخي نيز قطعي و مسلم است که قرآن در طول 23 سال و به طور تدريجي به رسول خدا وحي شده است، با توجه به اينکه نزول تدريجي قرآن قطعي و يقيني است، اين سؤال براي علما و مفسران پيش آمده که چرا خداوند فرموده ما قرآن را در يک شب نازل کرديم؟ و براي توجيه اين مطلب نظراتي ارائه کرده اند.
به نظر مي رسد پاسخ صحيح اين است که قرآن کريم دو بار بر پيامبر اکرم «صلي الله عليه و آله» نازل شده است؛ يک بار تمام قرآن به طور دفعي و در يک شب نازل شده و بار ديگر بتدريج و در طول 23 سال. نزول دفعي قرآن مناسب با نازل شدن باطن قرآن و نزول تدريجي آن مناسب با نازل شدن آن در قالب الفاظ و کلمات است. در نتيجه «باطن» قرآن کريم يک بار به طور کامل در شب قدر بر قلب مبارک پيامبر اسلام «صلي الله عليه و آله» نازل شده و بار ديگر به صورت تدريجي و به شکل الفاظ و کلمات و در طول سالهاي نبوت رسول اکرم به وي وحي شده است.

قرآن کريم معجزه اي جاوداني
 

خداوند متعال در طول تاريخ، براي هدايت انسانها پيامبران بسياري فرستاده است. هر يک از اين پيامبران براي اينکه نبوت خود را براي مردم ثابت کنند، به اذن الهي برايشان معجزه مي آوردند، يعني عملي انجام مي دادند که ساير مردم از انجام آن عاجزند. پيامبر خاتم «صلي الله عليه وآله» نيز از طرف خداوند معجزاتي براي مردم آوردند، ولي تنها معجزه باقي مانده پيامبر اکرم براي همه انسانها، قرآن کريم است. يعني هر کسي در هر زماني در نبوت و رسالت محمد بن عبدالله «صلي الله عليه وآله» شک داشته باشد و بخواهد اين مسئله را بررسي کند، کافي است قرآن کريم را مورد مطالعه و تحقيق قرار دهد. در اين صورت يقين پيدا خواهد کرد که اين کتاب بزرگ، کلام بشر نيست و کلام خداوند متعال است که آن را براي هدايت انسانها نازل فرموده و در عين حال آن را معجزه پيامبرش نيز قرار داده است.
حال اين پرسش مطرح مي شود که قرآن مجيد از چه نظر و از چه جهتي معجزه است؟ به عبارت ديگر، معجزه بودن قرآن به چه چيز آن است و چه خصوصيتي باعث مي شود قرآن معجزه باشد؟ پاسخ اين است که قرآن کريم از جهات مختلفي معجزه است و هر کسي در هر موردي تخصص داشته باشد، به معجزه بودن قرآن در آن زمينه پي خواهد برد.
موارد اعجاز قرآن عبارتند از:
1- قرآن از نظر لفظي و از جهت فصاحت و بلاغت معجزه است يعني الفاظ قرآن کريم طوري هماهنگ کنار هم قرار گرفته اند که با زيباترين، فصيحترين و بليغترين جملات بر معاني بسيار عميق دلالت مي کنند، به طوري که انسان قادر نيست چنين کلام زيبايي بياورد. پس اين کتاب کلام خالق بشر است.
2- قرآن از جهت علوم و معارف بي شمار موجود در آن، معجزه است و اگر کسي در اين زمينه تخصص داشته باشد، خواهد فهميد که اين همه علوم و معارف عميق و دقيق و اين همه اسرار و رموز هستي را در يک کتاب قرار دادن، از عهده انسان خارج و کار خداوند متعال است.
3- نزول قرآن در آن عصر نيز معجزه است. زيرا آن زمان، عصر جاهليت و خرافات و تعداد کساني که خواندن و نوشتن بلد بودند انگشت شمار بود. در چنان زماني آوردن اين کتاب عميق و دقيق، يقيناً معجزه اي است که از قدرت انسان خارج است.
4- قرآن از جهت آورنده آن معجزه است زيرا پيامبر اکرم «صلي الله عليه و آله» تا پيش از نزول قرآن، حتي سواد خواندن و نوشتن نيز نداشتند و تا آن زمان هيچ گاه با دست خود چيزي ننوشته بودند و همه مردم مي دانستند که ايشان به مدرسه نرفته و نوشتن نياموخته اند. وقتي چنين شخصي، چنين کتابي بياورد که سرشار از علوم و معارف عميق است، معلوم مي شود که قطعاً معجزه اي صورت گرفته و خداوند آن را نازل کرده است.
5- قرآن در دادن خبرهاي غيبي نيز معجزه است. در موارد متعددي، قرآن مجيد از حوادث آينده خبر داده است و تاريخ نشان داده که تا اين زمان تمام پيشگوييهاي قرآن به همان صورت که خبر داده شده، به وقوع پيوسته است. البته زمان وقوع بعضي از آنها هنوز فرا نرسيده و آنها نيز در زمان خود به وقوع خواهند پيوست.
6- قرآن کريم از جهت تحدي معجزه است. قرآن در آيات متعددي تحدي کرده، يعني از ديگران خواسته است اگر مي توانند کتابي و يا حداقل سوره اي مانند قرآن بياورند، تا اگر نتوانستند چنين کاري انجام دهند، معلوم مي شود که اين کتاب بزرگ از طرف خداوند نازل شده است. از زمان نزول قرآن تا به حال، هيچ کس نتوانسته سوره اي مانند سوره هاي قرآن بياورد. با توجه به اينکه دين مقدس اسلام، از ابتدا دشمنان فراواني داشته است که تمام سعي و تلاش خود را براي از بين بردن آن انجام داده و از هيچ عملي در اين راه کوتاهي کرده اند، عجز آنها از آوردن سوره اي مانند قرآن، دليلي ديگر بر معجزه بودن اين کتاب الهي است.
7- قرآن از جهت نبود اختلاف در آيات آن معجزه است، زيرا کتابي با اين وسعت علوم، اگر کلام غير خداوند باشد، در آن اختلافات زيادي خواهد بود، در حالي که بين آيات قرآن هيچ اختلافي وجود ندارد.
معلوم شد قرآن کريم به دلايل مختلف و متفاوت معجزه است. البته ممکن است کسي در بعضي از موارد مذکور، تخصص نداشته باشد و بگويد از اين راه نمي توانم به معجزه بودن قرآن يقين کنم، ولي هر انسان منصف و حقجويي، اگر به تمام موارد اعجاز قرآن با هم توجه کند و همه آنها را در نظر بگيرد، يقين صد در صد پيدا مي کند که اين کتاب معجزه است و نه کلام بشر، که سخن خداوند است و از طرف او براي هدايت انسان ها نازل شده است. با اين همه، اگر کسي باز هم قرآن را نپذيرد، قطعاً مغرض است و از روي عناد و استکبار، آيات قرآن را انکار مي کند، و چنين شخصي مستحق عذاب الهي است.
هذا هدي والذين کفروا بايات ربهم لهم عذاب من رجز اليم(4).
«اين قرآن، موجب هدايت است و کساني که به آيات پروردگارشان کافر شوند، برايشان عذابي دردناک مهياست.»

جامعيت قرآن کريم
 

دين مقدس اسلام مشتمل بر علوم و معارف فراواني است. بخشي از اين علوم مربوط به عقايد و مسائل فکري مانند شناختن دنيا و آخرت و مراتب هستي، شناختن انسان و... است، بخشي ديگر به اخلاق پسنديده مانند رضا، توکل، صبر، حسن خلق و... و اخلاق رذيله و ناپسند مانند عجب، کبر، حرص، سوء خلق و... مربوط مي شود و بالاخره بخش سوم احکام اسلامي مربوط به اعمال خوب و بد انسانهاست و در آن بخش، اعمال خوب و بد انسانهاست و در آن بخش، اعمال واجب مانند نماز، روزه، حج، زکات و اعمال حرام مانند شرابخواري، قمار، ربا؛ غيبت مشخص و در همين بخش، اعمال مستحب و مکروه معلوم مي شود از برخي آيات و روايات چنين استفاده مي شود که تمام علوم سه گانه فوق به طور کامل در قرآن مجيد وجود دارند، يعني قرآن کريم حاوي تمام علوم اسلامي اعم از عقايد، اخلاق و احکام است و همه آنها را بدون هيچ کم و کاستي در بر دارد. آياتي مانند:
- و نزلنا عليک الکتاب تبياناً لکل شيء (5)
«و قرآن را بر تو نازل کرديم در حالي که روشن کننده هر چيزي است».
- ما کان حديثا يفتري و لکن تصديق الذي بين يديه و تفصيل کل شيء (6)
«اين قرآن سخني نيست که بتواند دروغ باشد ولکن تصديق کننده کتب پيشينيان و تفصيل هر چيزي است.»
- و ما يعزب عن ربک من مثقال ذره في الارض و لا في السماء و الا اصغر من ذلک و الا اکبر الا في کتاب مبين (7)
« هيچ ذره اي در آسمان يا در زمين از پروردگار تو پنهان نيست و هيچ کوچکتر از آن و يا بزرگتر از آن نيست مگر آنکه در کتاب مبين وجود دارد.»
در روايتي از امام باقر «عليه السلام» آمده است:
- ان الله تبارک وتعالي لم يدع شيئاً يحتاج اليه الامه الا انزله في کتابه (8)
«خداوند تبارک و تعالي هيچ چيزي را که امت پيامبر به آن نياز دارند، رها نکرده مگر آنکه آن را در قرآن نازل فرموده است».
بنابراين تمام علوم اسلامي به طور کامل در قرآن وجود دارند. البته معناي اين سخن آن نيست که همه اين علوم در ظاهر قرآن هستند تا هر کسي بتواند، با مراجعه به قرآن از تمام محتواي دين اسلام آگاهي پيدا کند. که اگر اين گونه بود انسانهاي معمولي براي شناختن کامل اسلام احتياجي به پيامبر و اهل بيت «صلي الله عليه و آله» نداشتند. بلکه براي هر مسئله اي اعم از اعتقادي، اخلاقي و فقهي، مستقيما به قرآن مراجعه و پاسخ آن را پيدا مي کردند. بسياري از مسائل اسلامي، مخصوصاً جزئيات احکام فقهي، در ظاهر قرآن بيان نشده اند. به عنوان مثال يکي از مهمترين اعمال واجب در دين مقدس اسلام، نماز است. براي خواندن نماز، دانستن تعداد رکعات نماز و چگونگي خواندن آن ضروري است در حالي که هيچ يک از اين دو در ظاهر قرآن بيان نشده اند، مثلا در هيچ کجا از اول تا آخر قرآن نيامده است که نماز مغرب سه رکعت و نماز عشا چهار رکعت است. در نتيجه معناي اين سخن که تمام علوم اسلامي به طور کامل در قرآن کريم وجود دارند اين است که بخشي از اين علوم در ظاهر قرآن هستند و انسانهاي معمولي با مراجعه به قرآن مي توانند آنها را بفهمند و به آن عمل کنند و بخش ديگري از علوم، در باطن قرآن مجيد وجود دارند و انسانهاي معمولي به طور عادي نمي توانند آنها را بفهمند و فقط پيامبر و اهل بيت هستند که علاوه بر تمام ظاهر قرآن، باطن آن را نيز به طور کامل مي دانند و لذا آنها مي توانند همه علوم اسلامي را از قرآن کريم استخراج کنند و انسانهاي معمولي وظيفه دارند در آن بخش از علوم اسلامي که خود نمي توانند از قرآن بفهمند، به پيامبر و اهل بيت مراجعه و از بيان آنها تبعيت کنند.
بر اساس يک روايت، شخصي از امام باقر «عليه السلام» پرسيد: آيا قرآن براي انسانها کافي است؟ امام فرمودند: آري، اگر براي آن مفسري پيدا کنند. آن شخص پرسيد: آيا رسول اکرم قرآن را تفسير نکرد؟ امام فرمودند: « آري، آن را تفسير کرد ولي فقط براي يک نفر تفسير کرد و او علي بن ابي طالب« عليه السلام» است و سپس او را به امت معرفي کرد تا تفسير قرآن را از او بياموزند.(9).

قرآن کريم از بين برنده جهل
 

هر انساني در زندگي به دنبال کمال و سعادت و لذت است و براي رسيدن به اين هدف برنامه هاي مختلفي را طرح ريزي کرده و به آنها عمل مي کند تا در پرتو آنها، به کمال مطلوب خويش برسد در حقيقت تمام اعمال و روش زندگي انسان مبتني بر افکار و علومي است که دارد و هر انساني آن گونه عمل مي کند که مي انديشد مثلاً انسان عاقل و بالغ چون مي داند که آتش دست را مي سوزاند و سوختن دردآور است، هيچ گاه به آتش دست نمي زند. اما بچه کوچک نمي داند آتش او را مي سوزاند و به خاطر همين جهل، ممکن است دست خود را به آتش بزند و بسوزد. بنابراين افکار و علوم انسان مهمترين عامل در تعيين روش زندگي و چگونگي عمل وي به شمار مي روند، زيرا اگر علوم و اعتقادات وي درست و مطابق با واقع باشند شخص راه درست و صحيح زندگي را انتخاب مي کند و در نهايت به کمالي که طالب آن است مي رسد، و اگر علوم و اعتقادات، غلط و غير واقعي باشند باعث مي شوند انسان راه غلط و غير صحيح زندگي را انتخاب کند و در نتيجه از رسيدن به کمال و سعادتي که آرزوي آن را دارد محروم شود.
با نگاهي به زندگي انسانهاي معمولي بايد بگوييم که متأسفانه مشغول شدن به زندگي مادي و زياد اهميت دادن به رفع حوائج دنيوي باعث شده بسياري از انسانها اين فرصت را پيدا نکنند که علوم و افکار خويش را بررسي و درستي و نادرستي آنها را مشخص کنند، بلکه علوم و افکاري که در اثر ارتباط با ديگران و در اثر انس شديد با زندگي مادي براي آنها به وجود مي آيد، به همان صورت در ذهن آنان باقي مي ماند که اين مسئله دو خطر جدي و بزرگ به دنبال دارد: يکي اينکه بسياري از اوهام و خرافاتي که هيچ پايه و اساسي ندارد، به عنوان حقايق و علوم صحيح پذيرفته و بر طبق آنها عمل مي شود و ديگر اينکه بسياري از حقايق و واقعيات، جزو اوهام و خيالات پنداشته شده و به آنها اهميتي داده نمي شود، و چون پايه و ريشه زندگي چنين اشخاصي غلط است، در نتيجه شيوه و روش زندگيشان نيز صحيح نيست و چه بسا براي هميشه از رسيدن به سعادت باز مانند.
انس با قرآن کريم و تدبر در آيات آن انسان را از اين دو خطر بزرگ نجات مي دهد، زيرا قرآن مجيد از طرفي به طور مکرر حقايق عالم را بازگو مي کند و با روشها و شيوه هاي مختلف آنها را به انسان آموزش مي دهد و از سوي ديگر به طور روشن و واضح، بطلان خيالات و اوهامي که ممکن است انسان به آنها معتقد شود را تبيين کرده و مؤمنان را از اعتقاد پيدا کردن به آنها بر حذر مي دارد.
براي روشن تر شدن مطلب، به ذکر مثالهايي مي پردازيم.
مثال اول: بعضي خيال مي کنند زيادي اموال و اولاد موجب سعادت و کمال مي شود و کسي که اموال و فرزندان زيادي داشته باشد، انسان خوشبخت و سعادتمندي است و اگر کسي تنها و غريب باشد و مال و ثروت چنداني نداشته باشد، انسان بدبخت و بيچاره اي است که راهي به سعادت و لذت ندارد. اما قرآن به ما مي آموزد که اين اعتقاد، خيالي واهي بيش نيست و اموال و اولاد به خودي خود نه موجب سعادت هستند و نه موجب شقاوت، بلکه فقط امتحاني الهي هستند و مفيد يا مضر بودن آنها بستگي به طرز برخورد انسان با آنها دارد.
انما اموالکم و اولادکم فتنه (10)
«بدرستي که مال ها و فرزندان شما فقط براي امتحان شما هستند.»
و حتي گاهي اين نعمت هاي دنيوي، در جايگاه دشمن انسان قرار مي گيرند:
يا ايها الذين ءامنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم(11)
« اي کساني که ايمان آورده ايد! بعضي از همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند پس از آنها پرهيز کنيد.»
مثال دوم: کفار تصور مي کنند اعمالشان برايشان فايده دارد و آنها را به لذت و سعادت مي رساند، در حالي که اين عقيده، توهمي بيش نيست و اعمال کفار، بي ارزش است و براي آنها هيچ فايده اي ندارد. خداوند متعال اين مطلب را با تشبيه بسيار زيبايي بيان فرموده است به اين صورت که کفار مانند انسان تشنه اي در بيابان و اعمال آنها مانند سراب است و آنها مي پندارند که آن سراب، آب است و آنها را سيراب مي کند ولي وقتي نزد آن مي روند مي بينند سرابي بيش نيست. به عبارت ديگر وقتي قيامت برپا و حقيقت امر روشن مي شود، کفار، خداوند متعال را بروشني مي يابند و مي فهمند که اعمالشان نه تنها هيچ ارزشي ندارد، بلکه بايد حساب آنها را به پروردگارشان پس دهند و تبعات آن را به گردن گيرند.
- والذين کفروا اعمالهم کسراب بقيعه يحسبه الظمان ماء حتي اذا جاء لم يجده شيئا و وجدالله عنده فوفاه حسابه والله سريع الحساب (12)
« وکساني که کافر شدند. اعمالشان مانند سرابي در بيابان است که تشنه، آن را آب مي پندارد، ولي هنگامي که به آنجا مي رود چيزي نمي يابد و خداوند را مي يابد و خدا به طور کامل به حساب او رسيدگي مي کند و خداوند سريع الحساب است».
مثال سوم: ممکن است کسي خيال کند مي تواند هر مطلبي که مي شنود بازگو کند و اين کار، رفتاري معمولي است ولي حقيقت اين است که اگر کسي مطلبي را که به آن علم ندارد بگويد و آن را در بين مردم منتشر کند، مرتکب گناه بزرگي شده است و اين عمل وي در عالم واقع و در نزد خداوند متعال، بسيار ناپسند است و آثار و تبعات خيلي بدي به دنبال دارد.
- اذتلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما ليس لکم به علم و تحسبونه هينا و هو عندالله عظيم(13)
« زماني که (شايعات منافقان را) از زبانهاي يکديگر تلقي مي کرديد و آنچه به آن علم نداشتيد مي گفتيد و مي پنداشتيد اين کار، عمل ساده و کوچکي است، در حالي که اين عمل نزد خداوند گناه بزرگي است».
مثال چهارم: بعضي خيال مي کنند مصيبت هايي که به مؤمنان مي رسد، بدون حساب و کتاب است و اگر مثلا در جنگ بين مؤمنان و کفار، تعداد مؤمنان و تجهيزات آنان بسيار کمتر از کفار باشد، يقيناً مصيبت هايي مانند کشته و مجروح شدن و شکست خوردن دامنگير مؤمنان مي شود و هيچ کس نمي تواند از وقوع آنها جلوگيري کند. اما اين عقيده، خيالي باطل و وهمي نادرست است و حقيقت اين است که خداوند متعال هر نوع مصيبتي بلکه هر نوع حادثه اي را پيش از وقوع، در جايي نوشته است و در عالم خارج فقط پديده هايي به وقوع مي پيوندند که قبلاً در آنجا ثبت و تقدير شده باشند و امکان ندارد حادثه اي بدون تقدير قبلي خداوند، واقع شود.
- قل لن يصيبنا الا ما کتب الله لنا (14)
«بگو اي پيامبر! هرگز چيزي به ما نخواهد رسيد مگر آنچه خداوند براي ما نوشته است».
در آيه 154 سوره آل عمران نيز شبهه اي از طرف منافقان مطرح و پاسخ آن بيان شده است:
- يقولون هل لنا من الامر من شيء؟
قل ان الامر کله الله.
«منافقان مي گويند: آيا چيزي از امر به دست ما هست؟ بگو تمامي امر براي خداوند است».
منافقان در بعضي از جنگها با توجه به کم بودن تعداد و تجهيزات مؤمنان مي گفتند: آيا مي توانيم کاري از پيش ببريم و آيا امکان موفقيتي براي ما هست؟ خداوند متعال به آنها چنين پاسخ داده است که تمام امر به دست خداوند است و در عالم فقط هر چه او بخواهد واقع مي شود و تمام حوادث تابع اراده خداست. مثلا اگر خداوند اراده کند، مي تواند گروهي با تعداد کم و تجهيزات اندک را بر گروهي بسيار با تجهيزاتي فراوان پيروز کند. حقيقت اين است که تمامي حوادث بدون استثنا مقهور اراده و تقدير و نوشته خداوند متعال است، هر چند بسياري از انسانها اين حقيقت را قبول نداشته باشند و آن را جزو خيالات و موهومات بپندارند.

قرآن کريم از بين برنده غفلت
 

غفلت، از صفاتي است که مانند جهل، از خطرناکترين دشمنان سعادت و کمال انسان محسوب مي شود. غفلت به خلاف جهل ربطي به واقعياتي که به آنها علم نداريم ندارد، بلکه مربوط به حقايقي است که مي دانيم و به آنها اعتقاد داريم، ولي در اثر انس شدي به زندگي مادي و محبت دنيا، از آن غافليم و آنطور که شايسته و لازم است به آن حقايق توجه نمي کنيم.
بايد دانست آنچه که غفلت را از بين مي برد علم نيست؛ موعظه و يادآوري است. زيرا در اثر موعظه و يادآوري (البته اگر با استقبال مخاطب مواجه شود)، در شخص حالتي ايجاد مي شود که به آن حالت تذکر مي گوييم. حالت تذکر کاملاً مخالف غفلت است و با آمدن تذکر، غفلت از بين مي رود.
بسياري از ما اين تجربه را داريم که گاهي در درس اخلاق انسان خودساخته و عارفي که داراي نفسي قدسي است شرکت کرده ايم و آن مرد رباني براي ما از خداوند و معنويات و آخرت سخن گفته و ما را از گناه و محبت دنيا بر حذر داشته است و ما در پايان جلسه، احساس کرده ايم در درونمان حالت خاصي ايجاد شده که به واسطه آن حالت، تصميم مي گيريم ديگر گناه و معصيت را ترک کنيم و از آن پس در راه تهذيب و کسب معنويت گام برداريم. در حقيقت اين حالت بر اثر همان تذکر و از بين رفتن غفلت است. اگر دقت کنيم مي بينيم که آن عارف الهي براي ما مطلب جديدي نگفته و علم تازه اي به ما نياموخته است، بلکه با تکرار، توجه دادن و يادآوري همان مسائلي که خودمان هم بلد بوديم و به آنها اعتقاد داشتيم، در ما حالت تنبيه ايجاد کرده است.
براي اينکه معناي غفلت و تذکر بيشتر روشن شود يک مثال مي زنيم. مرگ از مسائلي است که همه مسلمانها، بلکه همه انسانها از آن قبول دارند و در مورد آن هيچ شک و ترديدي ندارند. همه ما مي دانيم که بالاخره يک روز مي ميريم و از دنيا مي رويم و هيچ کداممان هم نمي دانيم که چه زماني و در کجا مي ميريم و اينکه هر لحظه امکان دارد مرگ به سراغ انسان بيايد. با اين حال، دلبستگي شديد به زندگي دنيوي و ارتباط با افراد و وسايل مادي باعث مي شود از اين مسئله يقيني، غفلت کنيم و به آن توجه لازم نداشته باشيم. حال اگر يکي از نزديک ترين بستگان يا دوستاني که رابطه نزديکي با ما دارد از دنيا برود، ناگهان آن حالت غفلت در ما از بين مي رود و تا چند روز نسبت به مرگ توجه و تذکر پيدا مي کنيم ولي با گذشت چند روز، دوباره غبار غفلت و فراموشي ما را فرا مي گيرد و باز هم مانند گذشته تمام فکر و ذهن ما را مسائل مادي مشغول مي سازد.
از ويژگيها و برکات قرآن کريم، موعظه کردن و تذکر دادن و در نتيجه از بين بردن غفلت است. خود خداوند نيز در موارد متعددي، از قرآن با عنوان ذکر و ذکري و موعظه ياد کرده است. کسي که به طور مستمر آيات قرآن را تلاوت و به معاني آنها توجه کند، خود به خود نسبت به حقايق عالم، حالت توجه و تنبه پيدا مي کند و از خواب سنگين غفلت که ديگران به آن مبتلا هستند بيدار مي شود، زيرا حقايق و واقعيات مهم و سرنوشت سازي که معمولاً مورد غفلت انسانها واقع مي شوند در قرآن به طور مکرر و به صورتهاي مختلف بيان شده اند. از جمله حقايقي که در قرآن به طور مکرر مورد توجه قرار گرفته مي توان به مسائل زير اشاره کرد:
خداوند متعال در همه جا حاضر است و تمامي اعمال و افکار بندگان خود را مي بيند، پروردگار قدرت انجام هر کاري را دارد، تنها راه رسيدن به سعادت واقعي، عمل کردن به محتواي دين است، خداوند سبحان بسياري از امت هاي پيشين را به خاطر گناهانشان عذاب کرده و اگر بخواهد مي تواند انسانهاي ديگر را نيز در حال گناه به عذاب ابدي گرفتار سازد، زندگي دنيا بازيچه اي بيش نيست و زندگي واقعي در آخرت هر کسي بايد حساب پس بدهد و سعادت و شقاوت انسانها بستگي به عقايد و اعمال آنها دارد و بالاخره در آخرت گروهي براي هميشه به بهشت و گروهي براي هميشه به جهنم مي روند.
اين حقايق و نکات مهم ديگر، بارها در قرآن کريم ذکر شده اند به همين دليل، انس با قرآن، باعث توجه به آنها و در نتيجه باعث نجات از بلاي مهلک غفلت مي شود.

مهجوريت قرآن کريم
 

قرآن مجيد اين کتاب بزرگ الهي با همه عظمت و منزلتش، متأسفانه در بين مسلمانان مهجور است. به اين معني که مسلمانان به اندازه لازم و شايسته به اين کتاب انسان ساز توجه و از آثار و برکات آن استفاده نمي کنند و در نتيجه خود را از رسيدن به کمالات انساني محروم مي سازند. به همين دليل رسول اکرم «ص» در روز قيامت از امت خويش به دليل کم توجهي آنان به قرآن و ترک آن، نزد خداوند متعال شکايت مي کند:
- و قال الرسول يا رب ان قومي اتخذوا هذا القرءان مهجورا (15)
« و گفت پيامبر، پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند.»
با توجه به مطالب پيش گفته و اينکه قرآن کريم از بزرگترين نعمتهاي خداوند متعال به بشريت است، بايد تا حد توان به اين کتاب مقدس اهميت دهيم و از رهنمودهايش استفاده کنيم. از طرفي بايد براي ساختن خود و رسيدن به سعادت واقعي و شفاي مرضهاي قلبي و روحي خود از قرآن کمک بگيريم، زيرا آيات قرآن از طرف خالق انسانها نازل شده و خالق انسانها نيز به تمام ابعاد وجودي مخلوقاتش علم کامل دارد، به همين سبب هر چه براي رسيدن به سعادت و کمال لازم باشد در قرآن نازل فرموده و راه علاج تمام امراض و آلودگيهاي قلبي انسان را که ممکن است خود انسان نيز از آنها بي خبر باشد در قرآن بيان کرده است، پس ما بايد براي رسيدن به کمال و سعادت و براي نجات خويش از آلودگيهاي نفس اماره و امراض قلبي، بيشترين استفاده را از قرآن، اين نسخه شفابخش الهي ببريم. از طرف ديگر بايد براي تبليغ دين مبين اسلام و براي گفت و گو با صاحبان ملتها و تمدنهاي ديگر، بيشترين استفاده را از اين کتاب نوراني بکنيم، چرا داشتن چنين کتابي در حقيقت امتيازي است که با آن مي توانيم تمامي مکتب ها و مذهب هاي باطل را مغلوب و دين واقعي خداوند را بر همگان عرضه کنيم. ما براي گفت و گو با افکار و مکاتب مختلف مانند مسيحي ها، يهودي ها، مادّي ها و... و حتي براي گفت وگو با فرقه هاي منحرف از مسلمين، وسيله اي قدرتمند و شکست ناپذير داريم که با آن مي توانيم بر تمام گروههاي مذکور پيروز شويم و آن قرآن مجيد است. پس بايد با دقت و تأمل در آيات آن ابتدا خود آن را بفهميم و به دستورات عالي اش عمل کنيم و سپس تمام سعي و تلاش خود را براي معرفي قرآن به ديگران به کار بريم و سرمايه ها و اوقات و اموال خود را براي شناساندن آن در جهان صرف کنيم، تا بتوانيم ذخيره اي گرانبها با خود به قيامت ببريم و از بهترين افراد امت پيامبر «ص» باشيم. چرا که ايشان فرموده اند:
- خير کم من تعلم القرآن و علمه (16)
«بهترين شما کساني هستند که قرآن را فرا گيرند و آن را به ديگران بياموزند».
مطلب پاياني اينکه همه ما وظيفه اي سنگين داريم که قرآن را به فرزندان خود و به نوجوانان و جوانان آموزش دهيم. گرچه به برکت انقلاب مبارک اسلامي، در اين مملکت مقدس جلسات قرآني فراواني خصوصاً براي نوجوان و جوانان داير مي شود، ولي متأسفانه در اين جلسات بيشترين توجه صرف آموزش مخارج حروف و تجويد وصوت و چه بسا از معاني آن غفلت مي شود، در حالي که آموختن واقعي قرآن، فرا گرفتن معاني و مفاهيم و توجه و تأمل در معاني آيات است که باعث مي شود قرآن کريم، با خون و گوشت جوان قاري مخلوط شود و قلب او را نوراني کند و او را به سوي خداوند متعال سوق دهد.
در خاتمه اميدواريم خداوند متعال به وسيله اين کتاب مبارک ما را به راه سلامت که همان راه رسيدن به خود اوست هدايت فرمايد:
- يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الي النور باذنه و يهديهم الي صراط مستقيم (17)
«خداوند به وسيله قرآن، کساني را که از خشنودي او يپروي کنند، به راه هاي سلامت هدايت مي کند و به اذن خويش آنها را از تاريکي ها به سوي نور خارج مي سازد و آنها را به راه راست هدايت مي کند.»

پي نوشت ها :
 

1. قدر، 1.
2. دخان، 3.
3. بقره، 185.
4. جاثيه، 11.
5. نحل، 89.
6. يوسف، 111.
7. يونس، 61.
8. الکافي، ج 1، ص 59.
9. همان، ص250.
10. تغابن، 15.
11. همان، 14.
12. نور، 39.
13. همان 15.
14. توبه، 51.
15. فرقان، 30.
16. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 235 و الامالي، شيخ طوسي، ص 357.
17. مائده /16.
 

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام شماره 347